آخ آخ آخ!

حالا چطوری برگردم سر کارم؟

فک کن بیای ناهار بخوری

با این وضعیت مواجه بشی!



+همینطوری به امید فرج صبر کردم تا اینکه مادرشوهر خواهرم اومد گفت می‌برمت:دی

از مصادیق واقعی نزول فرشته از آسمان :)

تو ماشینش نشستم تا غذاشو بگیره و بیاد که بریم که تااااا اومد بارونم بند اومد!

اینم ویوی اتاق، بعد از بازگشت. صبح که اومدم خشک بود! الان یه جوری صدای رودخونه میاد انگار که کنار آبشار نشستم! 

+کاملاً قابل شناسایی شدم :/


+از شروع نگارش پست تا انتشارش حدود بیست دقیقه شد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها