سلامِ یکی مونده به آخر.

مدتهاست که خیلی چیزها میخواستم بنویسم از جرقه ها و تسهیل کننده‏ هایی که باعث میشه ناچار باشم وب رو ببندم و رها کنم. اما الان که میخوام بنویسم چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم و براتون توضیح بدم که دقیقا چی شده. یا چه ها شده!

شاید همه ش رو در یک جمله بتونم خلاصه کنم که نوشتن من غرضی داشت و انگیزه ای. و الان با نوشتن، دارم اون غرضها و انگیزه ها رو نفی میکنم. یعنی ادامه ی این راه یه جورایی نقض غرض شده!

خب همین دیگه!

زیاده عرضی نیست.

اول ناگهانی وب رو بستم و رفتم! بعد دیدم دلیلی نداره که مطالبم رو هم حذف کنم. برای همین مطالب رو میذارم بمونه.

و تا روز عید غدیر که حتما باید بیام و بهتون تبریک بگم، بخش تماس با من رو میذارم فعال بمونه.

اما بعدش ان شالله مرخص میشم از محضر دوستان و به دعاتون چشم امید دارم.

امروز چهاردهم ذی الحجه الحرامه و روز تولد قمری پسرکمه

دیشب حرم بودیم در سالگرد هفتمین سال دوباره در همون شب، زیر قرص کامل ماه، پسرک رو تقدیم حضرت کردم، 

هنوز نمیدونم ازم قبول میکنند بقبولٍ حسن یا نه، ولی ما به همین امیدها زنده ایم و مادری میکنیم.

جاتون خالی دعاگو بودیم

منت بذارین و حلال کنین.




+خدای من! چه کار سختیه!

التماس دعا.

روزگارتون به خیر و به کام.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها