برام جالبه که دو نفر آدم اینقدر خوش‌اخلاق باشن که حتی وقتی در موضع تجاری کلاااان دارن با هم بحث میکنن بازم حتی ذره‌ای از اصول اخلاقیشون عدول نکنن و از هم دلخوری و کینه به دل نگیرن.

آقای کارفرما با آقای دکترِ ما دوست و رفیق بوده. البته از سطح این دوستی خبر ندارم ولی واقعا برام عجیبه که با وجود این بحث‌های عمیق و ریشه‌ای چطور اینقدر نسبت به هم خیرخواه و بزرگمنش هستند که با روی باز همو می‌پذیرن.

صد بار به هم گفتن به ضرس قاطع تو داری اشتباه میگی :)) 

من اگر به جای آقای کارفرما بودم علاوه بر اینکه ماجرامون به دعوا کشیده بود، قطعاً تا به حال صد بار قراردادم با دکتر رو ملغی کرده بودم!

کاش میتونستم براتون فیلم بگیرم و بذارم از حجم صبوری اون آدم‌ که با اینکه در موضع قدرت و در نقش کارفرماست، از این همه کلنجارِ پیمانکارش، نه یه ذره صداش بالا میره، نه وسط حرف کسی می‌پره، نه لبخندش محو میشه، نه احترامش کم میشه ولی در عین حال حرفشم میزنه و مطالبه‌گره.

یاد بگیرم، یاد بگیرم، یاد بگیرمممممم!

 

 

 

+امروز یک صبحانه‌کاری رو تجربه کردم:دی

هرچند که به عنوان خانمی متشخص نشد صبحانه را صرف بنمایم ولی فضای باحالی بود :)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها