قدر، یک حد روحی است. زمان ندارد که تقدیر حق، در زمان و مکان محدود نیست. مرحله‌ای از معرفت ماست. درک شب قدر به همین معناست.

شب قدر برای این است که ما فرصتی برای جمع‌بندی از خود و کارهای خود داشته باشیم و محاسبه و حساب‌رسی داشته باشیم که آیا از خاک و چوب کمتریم؟

یک دانه گندم را وقتی به دل خاک دهند هفتاد برابر برمی‌گرداند. پس حاصل من کو؟ شکوفه‌های من کو؟

شب تقدیر شبی است که انسان جایگاه خودش در این هستی را بفهمد و ببیند به جمع خود، به وجود خود، به نیروهائی که دارد چه سازمانی داده است و برایشان چه برنامه‌ای ریخته است؟

در خانواده خود، در کوچه خود، در شهر خود و کشور خود چه برنامه‌ای و طرحی داشته است؟

در شب قدر برای تو اندازه‌ای می‌گیرند و به تو نعمت و امکاناتی می‌دهند. در این شب تو باید برای این سرمایه و امکانات طرح بریزی و برنامه بگذاری.

باید فکرمان را بسنجیم و ببینیم که با چه چیزهایی همدم بوده و چه سود و زیانی برده؟

قلبمان را بسنجیم که چه کسانی در آن رفت و آمد کرده‌اند، چه حزن‌هایی، چه عشق‌هایی، چه خوف‌هایی، و چه کینه‌هایی در آن راه پیدا کرد؟

و همین‌طور روحمان را باید بسنجیم و ببینیم که با چه چیزهایی اوج می‌گیرد و با چه چیزهایی پلاسیده می‌شود، چه مسائلی ما را به تنگ می‌آورد و چه مسائلی برای ما وسعت و راحتی می‌آورد.

درک شب قدر در حدی که ما می‌فهمیم این است که بنشینی و مسائلت را جمع‌بندی کنی.



+ع.ص از منابع مختلف.

+مِیِ صبوح و شِکَرِ خوابِ صبحدم تا چند؟

به عذرِ نیم‌شبی کوش و گریه‌ی سحری

+التماس دعا.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها